سپهر پورشيرازيسپهر پورشيرازي، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

سپهره آسموني

خانه ي دوست داشتني ما

1391/8/25 8:34
نویسنده : مامان نرگس
34 بازدید
اشتراک گذاری

👦👦👦👦

وقتي تو احتياج داشتي كه بدو بدو كني....

 

👦

وقتی آمدیم این خانه...سکوتش دل انگیز بود.دوست داشتنه خدا كاملا معلوم بود

 

تو اينجا همه چيز داشتي..

 

مادربزرگ مهربانت را....

 

واني براي بازي و خنده هاي آبي ات......

 

بزرگي خانه كاملا براي بالندگي تو مناسب بود...

 

 

 

همسایه ی طبقه ی پایین...شد تمـــــام دغدغه ام...پیرزنی مسن و تنها که فقط تعریفش را شنیده بودم....مواظب بودم تو هم مراعات کنی...تا اینکه چند باری تویِ راه پله روبرو شدیم....

_سلام ..اسم گل پسرتون چیه؟

_سپهر

_به به سپهر خان برات یه هدیه دارم دفعه ی بعد یادم باشه بیارم برات.

شبِي...با یک جعبه شکلات و یک ماشینِ زرد خاك برداري برای خوش آمد گویی، آمد...

_خوش اومدید به این ساختمون...

_ببخشید سپهر میدوه و سر و صدا داره...خیلی بهش تذکر میدم.

_نه خانوم....وقتی سپهر میدوه حس خوبی بهم دست میده...روحِ زندگی جریان پیدا میکنه...می فهمم یکی بالا سرم هست...اونم یه بچه..تروخدا بذار راحت باشه..

و اینطوری بود که هربار تو رو به سکوت دعوت میکردیم..ياده حرفش ميوفتادم

تو روحه زندگي هستي

مهمانی دادیم و مهمانی گرفتیم... و تولدت.... خانومِ بزرگوار...در مقابل عذرخواهی ما گفت: نه بخــــدا اصلا ناراحت نمیشم...تا باشه از این صداها..صدای بچه یعنی زندگی!

 ...

سپهرم می بینی هنوز خورشید مهربان می تابد...

چقدر داشتنِ این همسایه ها خوب است....آدم را آرام میکنند، دلگرم میکنند...به مهربانی...به اینکه هنوز هستند کسانی که صدایِ پایِ بچه را نعمت می دانند...آهنگ می دانند...زندگی می دانند...

ممنون همسایه ی خوب و محترمم....ممنون از این همه لطف...از این درک.

خــــــدایا شکرت...نصیب همه بفرما....الحمدلله..ماشاالله...شکرالله.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)